
گاهی برای خودم روزهای رویــــآیی میسازم...
از همان روزهای خوبی که هرچه منتظرشان میشوی نمی آیند
و ناچار باید خودت دست به کار شوی...!
شیرین تر از لبـ :)ـخند ها و نگاه های عــآشقـ ـانه ات,
وقتی است که ازسر حسادت چین به پیشانی می اندازی و اخم میکنی.....!
گاهی پیاز داغ شیطنت هایم را بیشتر میکنم تا داد بزنی بر سرم...
میدانی...
این داد از هـــــــــزار نوازش و بوسه دلنشین تر است...
نوازش را همه بلدند...
اما عصبانیت...
,آن هم از حسادت,
نمیدانی چه کیفی دارد....!
لذت بخش ترین جمله ات وقتی است
که از لج ات میگویی: دیگر برایت مهم نیستم....
میگویی من اشتباه زندگی ات بودمو بس....!
حالا دیگر وقتش است...
به اندازه کافی من لذت برده ام...
بدنیست توهم طعم لذت دوست داشتن را بچشی....!
از قدیم گفته اند مرد است و بلندی فریـــادش...
زن است و قدرت عشوه هایش..
این منم...
یک زن...
زنی که برای معشوقـ ـش عشوه میکند...
ناز میکند...
لوس میشود...
نق میزند...
من زنم...
زنی که قلق معشوقـ ـش را مثل اسمش از حفظ است...
رو میکنم زندگی ام را...
رویاهایی را که درخیال ساخته ام را برایت میگویم...
همان که نقش اول همه شان هستی...
از عشق میگویم...
از احساسـ ـم...
از تعلق...
حالا تو اگر میتوانی مرا در آغوش نگیر...
دیدی؟!
مگر میشود با آن مظلومیت به دوست داشتنـ ـت اعتراف کنم
و تو یک بار دیگر عاشقم نشوی؟!
میشود بدانی تنها مــــــرد منی و لبخندت را نبینم...؟!!
من زنم...
یک زن عــــآشق...
فقط همین!!!
نظرات شما عزیزان: